[FREE IRAN Project] In The Spirit Of Cyrus The Great Forum Index [FREE IRAN Project] In The Spirit Of Cyrus The Great
Views expressed here are not necessarily the views & opinions of ActivistChat.com. Comments are unmoderated. Abusive remarks may be deleted. ActivistChat.com retains the rights to all content/IP info in in this forum and may re-post content elsewhere.
 
 FAQFAQ   SearchSearch   RegisterRegister 
 ProfileProfile   Log in to check your private messagesLog in to check your private messages   Log inLog in 

From Jebhe Nejaat
Goto page 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10  Next
 
Post new topic   Reply to topic    [FREE IRAN Project] In The Spirit Of Cyrus The Great Forum Index -> General Discussion & Announcements
View previous topic :: View next topic  
Author Message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu Apr 06, 2006 1:05 pm    Post subject: From Jebhe Nejaat Reply with quote


" شروعِ يک جنون، پايانِ عمرِ مجنون است".
اگر اشاره به موردی ساده در اين زمينه کنيم، جنونِ گاوی بدليلِ اينکه خطرِ ابتلای ديگر گاوان و يا مردمان را ميتوانست به همراه داشته باشد، موجبِ کشتارِ گاوهای مجنون برای نجاتِ ديگران شد.

در ديوانگی و يا جنونِ انسانی نيز شايد تشابهی تقريبی با مثالِ فوق موجود باشد.
انسانها بدليلِ برتریِ عقلانی که دارند، سايرِ انسانها را بدليلِ ديوانگی نميکشند، بلکه در مداوای آنان کوشش کرده و در صورتِ عدمِ مداوا، ديوانگانِ خطرناک را در محلهای خاصی بنام ديوانه خانه نگهداری و کنترل ميکنند.

ديوانگی و يا جنون ميتواند انواعِ متفاوت داشته باشد؛ برخی ممکن است جنونِ دزدی داشته باشند؛ بعضی ديگر جنونِ کلاهبرداری و ..... که در اينصورت نامِ ديوانه خانه آنها زندان است.

حال اگر در چنين ديوانه خانه ها و يا زندانهايی، افرادِ سالم و يا بيگناه را به بند گيرند، تکليف چيست؟ و يا اگر شخصی و يا گروهی جنونِ چپاول، دروغگويی و مردم فريبی، شکنجه، قتل و کشتار، .... و سايرِ خصلتهای مجنونانه را يکجا داشته باشند، تکليف چيست؟!!!

و اين جنونِ جمهوریِ اسلامی است و چون هر جنونی پايانِ عمرِ مجنون را بهراه دارد، پايانِ عمرِ اين حکومت نيز حتمی است.
اين ديوانگان هم می دزدند، هم شکنجه ميکنند و ميکشند، هم به ناموس و زندگیِ مردم تجاوز ميکنند و هم .... و همه اينها بنامِ دين.
چه بايد تصور کنيم، که آنها مجنونند و يا دينشان دينِ مجنونان؟
ديوانگيهای اين حکومتِ مجنون، رشدِ فجايعِ اجتماعی مثلِ طلاق، بيکاری، فحشا، اعتياد و ... تا آن حد در جامعه باعث شده که دورنمايی از يک جامعه بکل مجنون را پديد آورده و آنانی که هنوز از سلامتیِ نسبی برخوردارند نيز، در آتشِ اين دورنمای سياه خواهند سوخت، مگر هر چه زودتر در جهتِ نجات که تنها راهش به زباله دان انداختنِ جمهوریِ اسلامی است اقدامی شود.

وحال ممکن است که همگان بپرسند چگونه؟
بدونِ اينکه ادعايی در علمِ غيب داشته باشيم، ميگوييم همه گونه و با هر روش و وسيله ای که ممکن است و از تنها چيزی که بايد پرهيز کنيم، اقدامهای تروريستی است چون که در اينصورت، جايگزينیِ حکومتِ مجنونِ جمهوریِ اسلامی با حکومتِ مجنونی ديگر خواهد بود.

دکتر عبدالرضا حيدری


Last edited by blank on Mon May 21, 2007 2:24 pm; edited 1 time in total
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Wed May 03, 2006 6:23 pm    Post subject: Reply with quote


استقلال، آزادی، جمهوریِ اسلامی
کدام استقلال؟ کدام آزادی؟
ما معتقديم که هم استقلال هست و هم آزادی و البته هم جمهوریِ اسلامی!!
در يک خانواده که 3 فرزند مثلاً بنامهای تقی، جواد و اکبر دارد، که مثلاً دارای نامِ خانوادگیِ حسينی ميباشند، برای معرفیِ هر سه نفر در يکزمان، نميگويند آقای تقی حسينی ، آقای جوادِ حسينی و آقای اکبر حسينی ، بلکه ميگويند آقايان تقی، جواد و اکبرِ حسينی ( بدونِ بيانِ نام خانوادگی برای فرد فردِ فرزندان، بلکه با بيان نامِ خانوادگی بعد از گفتنِ نامِ هرسه نفر).
بر اين منوال، در شعارِ استقلال، آزادی، جمهوریِ اسلامی، منظور همان 3 برادرند که دارای نامِ خانوادگیِ مشترک( اسلامی) ميباشند که بيانِ جدا از يکديگرِ آنها يعنی: استقلالِ اسلامی، آزادی اسلامی و جمهوری اسلامی.

و بدين دليل ما معتقديم که آنچه در ايران است، استقلالِ اسلامی، آزادی اسلامی و جمهوری اسلامی ميباشد، پس هم استقلال هست وهم آزادی، ولی از نوعِ اسلامیِ آن.
استقلالِ ملی نيست، ولی استقلالِ اسلامی بمعنای صدورِ انقلاب و تروريسم به کشورهای مسلمانِ ديگر برای ايجادِ قطبی مستقل و وحشی در مقابلِ جهانِ آزاد، ورای مرزهای سرزمين و فقط بر اساسِ باورِ دينی وجود داشته و يا سعی در تحققِ آن ميگردد؛
آزادیِ اسلامی هست، يعنی آزادی هر چه ميخواهی بگويی و يا انجام دهی( بکشی، شکنجه کنی، ظلم، رعب و وحشت به جامعه تحميل کنی و هر چيزِ ديگر)، اگر آن در جهتِ منافعِ حکومتِ اسلامی و يا در جهتِ از ميان بردنِ مخالفانِ آن باشد.

پس اگر بگوييم مرگ بر استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، خطايی نکرده ايم، چون منظور آن سه برادرِ اسلامیِ حاکم بر ايران هستند که ورای نامی آراسته( استقلال، آزادی) از باطنی پليد(اسلامی) برخوردارند و اين ما را را دوباره بيادِ شعارِ رفراندومِ دروغين و جنجال برانگيزِ سالِ گذشته می اندازد که ورای نامِ زيبايش( رفراندوم) ، باطنش بوی فريبِ حکومتی ميداد و يا هدف بدنبالِ نخود سياه فرستادنِ اپوزيسيون بود.

بايد دقت در اين باشد که واژه های اصولی از محتوايی معنوی وملی نيز برخوردار باشند و هدف فقط آرايشی زيبا برای طرحی پنهان نباشد.

عبدالرضا حيدری
جبهه نجات
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Wed May 03, 2006 6:44 pm    Post subject: Reply with quote

رئیس حراست یا سردسته جانیان، دردنامه یک دانشجوی دختر
از خبرنامه امیرکبیر

در دانشکده و خوابگاه حرف و حدیث های بسیاری درباره گودرزی رئیس حراست دانشگاه شنیده بودم اما باورم نمی شد تا اینکه خودم نیز شنیده ها را لمس کردم. شنیده بودم که این آقا از دخترانی که در کمیته انضباطی پرونده دارند سوء استفاده می کند و نیز شنیده بودم که یکبار این آقا در اوج وقاحت یک شب دختری را از خوابگاه با خود برده است. کجا؟ چه کسی می داند .

یکروز نامه ای به دستم رسید که باید به خاطر مشکلات اخلاقی به حراست دانشگاه مراجعه کنم. زمای که برای اولین بار با گودرزی مواجه شدم با عتاب با من برخورد کرد که تو دانشگاه را با فاحشه خانه اشتباه گرفته ای من می دونم باهات چیکار کنم ازدانشگاه اخراجت می کنم و …….

من به شدت ترسیده بودم و از شدت ترس می لرزیدم فکر اینکه از دانشگاه با خانواده ام تماس بگیرند دیوانه ام می کرد چه رسد به اینکه اخراج شوم به خصوص اینکه هیچ کاری نکرده بودم جز اینکه مطابق میلم لباس پوشیده بودم وقتی شنیدم گفت که به خاطر رابطه نامشروع به کمیته انضباطی خواهم رفت داشتم سکته می کردم وهمینطور اشک می ریختم .

اما هرچه می گذشت رفتار گودرزی نرم تر می شد و از تهدیدها و عتاب هایش کمتر می شد و بهم دلداری میداد و من گمان می کردم که گریه هایم اثر کرده و او حرفم را باور کرده که من کاری خلافی انجام نداده ام .

آن روز تمام شد و همه چیز به روال سابق بود تا یک هفته بعد که گودرزی بهم زنگ زد و گفت به زودی پرونده ام در کمیته انضباطی فعال خواهد شد. زمانی که گریه کردم گفت یک راه حل دارد و گفت که فلان روز فلان جا باشم تا راهنمائیم کند. من احمق که حرف های او را باور کرده بودم و فکر می کردم که او می خواهد کمکم کند سر قرار رفتم. او گفت سوار ماشینش شوم تا چرخی بزنیم.

همه چیز به سرعت گذشت تا اینکه کار از کار گذشته بود. اصلا نمی توانستم باور کنم که به خاطر هیچ و پوچ حیثیت و زندگی ام را از دست داده ام. ازترس گودرزی و تهدیدهای او به هیچ کس چیزی نگفتم تا اینکه در سایت عصر نو مطلبی را درباره یکی از هم دانشگاهی هایم که کشته شده است و گویا او هم مثل من اسیر گودرزی شده بود خواندم .

اکنون من همه چیز خود را از دست داده ام و هیچ چیز را نمی توانم اثبات کنم اما از کسانی که دستشان به جائی می رسد می خواهم حق این آدم پست را کف دستش بگذارند. و جلوی گودرزی و گودرزی ها را که از سمت خود سوءاستفاده می کنند بگیرند از مسئولین کشور هیچ توقعی ندارم چون می دانم همه از یک جنس اند بنابراین این نامه را خطاب به مردم ایران نوشتم .

ه. م دانشجوی ستم دیده دانشگاه علامه طباطبائی
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu May 18, 2006 4:34 pm    Post subject: Reply with quote

سخن از دو حضرت و تفاوتِ دو فرهنگ:

حضرتِ فردوسیِ پارسی:
ميازار موری که دانه کش است ، که جان دارد وُ جانِ شيرين خوش است.

حضرتِ محمدِ تازی:
من با شمايم؛ ثابت قدم باشيد و گردن و انگشتانِ دشمنان را بزنيد؛ اين کيفرِ آنان برای ضديت و مخالفتِ با الله و رسولِ اوست و اين کشتار و اسارت، عذابِ مختصريست و در آخرت عذابِ سخت تری مهياست( سوره 8 انفال، آيه 12-14)

حضرتِ پارسی:
مزن بر سرِ ناتوان دستِ زور، که روزی بپايش بيفتی چو مور

حضرتِ تازی:
دشمنان و مخالفان را بقتل برسانيد يا بدار بکشيد و يا دست و پايشان را به خلاف ببريد" دستِ راست را با پای چپ و بعکس" (سوره 5 مائده، آيه 33)

جبهه نجات
ع. حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu May 18, 2006 4:47 pm    Post subject: Reply with quote


با يکدگر باشيم

اگر جان، در تنِ انسان عزيزست اگر در راهِ آن، هر چيز پشيزست
اگر مرگ، ماتمی سخت وُ غليظست اگر هر لحظه از هستی عزيزست
چرا پس ما فقط خود می پرستيم مگر ما از دماغِ فيل بجَستيم
مگر ما کاسه ای داغتر زِ آشيم وَ يا چيزی دگر، از اين قماشيم
اگر هر فردِ ما از اين تباريم چرا با يکدگر، کاری نداريم
اگر با هم، همه از يک قماشيم چرا در شوره زار با هم نباشيم
چرا آنچه نکوست، بر عام نباشد وَ از بهرِ همه ايران نباشد
چرا چشمانِ خود بر دوست بنديم چرا ما مردمانی خودپسنديم
بياييد تا دوباره جان بگيريم وَ باز از يکدگر پيمان بگيريم
که تا ايران نباشد از برِ ما ندارد ارزشی جان وُ تنِ ما
به يکديگر بپيونديد عزيزان چو اينست مصلحت بر خاکِ ايران

سروده از: عبدالرضا حيدری
جبهه نجات
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Fri May 19, 2006 6:02 pm    Post subject: Reply with quote

آدينه، 29 اردیبهشت ماه 1385 برابر با 2006 Friday 19 May
پیام یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام از داخل زندان
فعالان حقوق بشر در ایران

من ولی الله فیض مهدوی قصد دارم با این پیام از تمام نهادهای حقوق بشری و همگی دوستان مبارز و فعالان حقوق بشری که چه در داخل و چه در خارج از کشور از هیچ کوششی فروگذار نکردند تا بتوانند از اجرای حکم اعدام من ممانعت بعمل بیاورند ، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم .

البته تا کنون هیچ تغییری در حکم اعدامم صورت نپذیرفته و یا اگر تحولی در حکم من صورت گرفته من از آن بی اطلاع هستم چرا که بطور رسمی چیزی به من ابلاغ نشده، اما موعدی که برای اجرای حکم اعدام من مقرر شده بود گذشت و علیرغم خواسته های رژیم هیچ اتفاقی برایم نیفتاد و این فقط بخاطر تلاشها و زحمتهایی بود که دوستان مبارزم و فعالان حقوق بشری ، سازمانهای بین المللی و نهادهای حقوق بشری متحمل شدند ، این موضوع خیلی من را تحت تاثیر قراد داد .

در پایان درود میفرستم به همه دوستان مبارزم در ایران و سراسر دنیا و همه هموطنان عزیزم و از آنها میخواهم که زندانیان سیاسی را هرگز تنها نگذارند چرا که چشم امید ما در آنطرف دیوارهای بلند زندان فقط به آن عزیزان است .


ولی الله فیض مهدوی

فعالان حقوق بشر در ایران
Human Rights Activists in Iran

خبر
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Fri May 26, 2006 5:27 pm    Post subject: Reply with quote


جنجالی بنامِ جندالله موضوعِ بحثِ رسانه ها و گروههای اپوزيسيون شده بود.
خيلی ها کماکانِ سابق، عجولانه آنرا جرقه ای از سيستان و بلوچستان برای شروعِ قيامی فراگير و رهايیِ ميهن معرفی کردند، گروهی ديگر از ابتدا بدونِ اينکه بدانند داستان از چه قرار است، به روالِ عادتِ هميشگيشان آنرا محکوم کردند.
جبهه نجات در پاسخ به عزيزانی که موضعِ ما را خواسته بودند، اعلام ميدارد که با رعايتِ مشیِ هميشگیِ خود، تا قبل از درکِ حقيقت و عمقِ مطلب، از هر موضعگيری خودداری نموديم و حتی امروز نيز خود را از پيشگويی برحذر ميداريم وتنها به چند نکته اشاره ميکنيم و آن اينکه سناريوهای ممکن را بررسی ميکنيم:
1) ممکن است حقيقتاً حرکتی از سوی آزاديخواهان باشد
2) ممکن است جنگ و گريزِ قاچاقچيانِ موادِ مخدر در منطقه اصلیِ ورودِ موادِ مخدر به ايران باشد
3) ممکن است که همه داستان دروغ بوده و فقط سناريويی برای انحرافِ اپوزيسيون و يا تهمتِ حمايت از تروريس زدن به اپوزيسيونی باشد که از اين عمليات مسلحانه حمايت کردند
4) ممکن است .... و هزاران سناريوی ديگر

ولی برای ما چند پرسش، بی پاسخ ميمانند که عليرغم ساده بودنِ آنها، فکر ميکنيم حائزِاهميت باشند:
تشابه نام اين گروه (جندالله) با روح الله، حزب الله، يدالله و.... ، اين ترديد را پيش می آورد که چگونه گروهی ميهن پرست، چنين نامی برخود انتخاب کرده اند، نامی که قبل از هر چيز خودِ اين گروه را در تنگنا قرار ميدهد؛
ديگر اينکه چگونگی و روشِ آسانِ تماسهای تلفنیِ اين گروه با برخی رسانه ها؛

البته فرضيه ديگری نيز از درونِ مرز بدستمان رسيده، که بدونِ تأييد و يا تکذيبِ آن، فقط به بيانِ آن بسنده ميکنيم:
جمهوریِ تروريستی- اسلامیِ ايران در ارتباطاتِ پنهانیِ خود با آمريکا، برای ادامه عمرِ ننگينِ خود ضمانتهايی از جمله تحويلِ برادرانِ تنیِ خود يعنی اعضای گروهِ تروريستیِ القائده در ايران را در برنامه کاریِ خود قرار داده که موجبِ درگيريهای تروريستهای القائده و رژيم در منطقه گشته!!!!!!!!!!!!!!
کدام داستان صحيح است، نميدانيم، فقط اينکه کمی دقتِ بيشتر در مواضعمان لازم است.

از سوی جبهه نجات
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Mon Jul 24, 2006 3:35 pm    Post subject: Reply with quote


افتضاحِ 22 بهمنِ 1357

بر پدرِ آنکه باعثش شد لعنت.
اين توهين به ملتِ گول خورده ای که به خيابانها ريختند نيست چون آنها بازيچه ای بيش نبودند و باعثش خائنينِ داخلی و بخصوص خارجی از جيمی کارتر گرفته تا بعضی دولتهای اروپايی .

نقشه، نقشه ء جمهوريسازی کشورهای جهانِ سوم بود ، که خواستند به کمک خمينی و با استفاده از اعتقاداتِ دينیِ مردم، اول حکومتِ پادشاهی را سرنگون کنند وبعد از آن خمينی را به فيضيه فرستاده و روشنفکرانِ خودفروخته ای مثلِ بازرگان، قطب زاده، يزدی سنجابی، سحابی، بنی صدر، فروهر و .... را برای استقرارِ يک نظامِ جمهوریِ بله قربان گو روی کار آورند، که زهی خيالِ باطل.

و امروز از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، چه در خاورميانه وچه بيرون از آن، هر جنايتی که رخ ميدهد نتيجه همان چاهی است که اين دولتها کندند و امروز خودشان در آن دست و پا ميزنند.

نعره کشيهای 27 ساله جمهوریِ اسلامی و عربده های امروزِ تحفه نطنز احمدی نژاد که ميخواهد اسرائيل را از نقشه جهان حذف کند و آمريکا را نابود و برای همه جهان نيز خط ونشان ميکشد، نتيجه افتضاحِ 22 بهمنِ 1357 است که همين دولتها را امروز مجبور به خوردنِ تهوعِ خود و مجبور به لرزيدن از ترسِ اين تفاله های تاريخ که نعره کشان، دنيا را به بازیِ نعش کِشی کشانده اند، ميکند.

جبهه نجات
عبدالرضا حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Wed Jul 26, 2006 3:55 pm    Post subject: Reply with quote


کليدی ترين راهِ ممکن برای حلِ مشکلاتِ جهانی، چه از نظرِ امنيتی، ثباتِ اقتصادی و سياسی، سرنگونیِ جمهوریِ اسلامی ميباشد و باور به هر روشِ ديگر به غير از آن، ساده لوحی و يا خود فريبی ميباشد.

بر اين پيرامون، آنانکه روشهای ديگری همچون مدارای با رژيم برای اصلاحِ تدريجیِ آن، يا دموکراتيزه کردنِ حکومت با گفتگو و طرحهايی اينچنينی را که در سالهای اخير با عناوينِ مختلف مثلِ گفتگوی تمدنها، دموکراسیِ اسلامی، رفراندومِ درون حکومتی و ......... را برای حلِ اين بحرانِ جهانی مدِ نظر دارند، يا ساده لوح و نادان ميباشند و يا بجای مسئوليت در قبالِ بشريت و وجدان، مأموريت برای تداومِ تشنج دارند.

اگر پای کسی زخمی شود يا ميتواند آنرا پانسمان کند و يا تا زمانِ بهبود با عصا راه برود؛ اگر دستِ کسی را بشکنيم، تا بهبودِ دستِ شکسته از دستِ ديگر استفاده ميکند، ولی اگر قلب و يا مغزِ کسی را از کار بيندازيم، تمامیِ اعضا ، بدونِ توانايیِ بهبودیِ بعدی، از کار می افتند.
حزب الله، حمس و ديگر گروههای تروريستی- اسلامی، پاهای هشت پای جمهوری اسلامی هستند که در صورتِ زخمی شدنِ يک پا، پاهای ديگر فعال خواهند ماند و تنها راهِ نجات از دستِ اين هزارپای خونخوار وبد چهره، نابودیِ کاملِ آن توسطِ هدف قرار دادنِ سر و يا قلب يعنی مرکزيتِ آن، جمهوریِ اسلامی ميباشد.بر اين اساس، منطق حکم ميکند که بايد شريانِ اصلیِ نظامی، مالی و ايدئولوژيکیِ گروههای تروريستی را که تنها با سرنگونیِ جمهوریِ اسلامی ميسر است، بست.
همه آزادگان اين را ميدانند و در اين تقريباً سه دهه آنرا فرياد ميزنند، ولی گويی اين پيام به جهان، ياسين در گوشِ خر خواندن است.
و امروز همين گوش بسته ها دوباره به کذب گويانی که دم از دموکراسیِ اسلامی ميزنند، ميدان ميدهند وبه تقصيراتِ خود که اولينِ آن حمايت از روی کار آمدنِ خمينی بود، می افزايند.
به اميدِ اينکه اينبار پنبه از گوش در آورند، آگاهشان ميکنيم که اين دروغگويانی که پرچمِ دموکراسیِ اسلامی بدست گرفته اند، در حقيقت نادانسته بنيانِ دينی ديگر ميريزند که هرچه ميتواند باشد بجز اسلام، چون اسلام به صراحت نظراتِ خود را در قرآن، در فقط يک کلمه " قصاص" خلاصه ميکند و واژه دموکراسی به هيچ وجه با منطقِ اسلامی تطابق نداشته و در مغايرت است.
دموکراسیِ اسلامی هر معجونی ميتواند باشد بجز اسلام؛ اگر قبول ندارند ميتوانند قرآن را دوباره خوانی کنند، اگر البته قبلاً آنرا خوانده اند و اگر نه، حداقل برای اولين بار هم که شده آنرا بخوانند تا به ماهيتِ اصلیِ اسلام و دروغگويی خود بنامِ دموکراسیِ اسلامی پی ببرند.

جبهه نجات
عبدالرضا حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Wed Jul 26, 2006 4:06 pm    Post subject: Reply with quote

Humorous Ad, from Dr. Etebar's site.


آگهی استخدام


استعمارجهانی ، شعبه دولت جمهوری اسلامی ، استخدام می کند


کسانيکه می خواهند بطوررايگان به آمريکا و اروپا به مرخصی بروند و دارای پاسپورت سياسی مخصوص شده و از تمام مزايای آن استفاده کنند لطفا نام نويسی کنند .

نوع کار

بحران ساز درجه بيست وهشت

مکارحل

مدت چند سال در ايران و نهايتا کشورهای اروپايی و آمريکايی .

ميزان تحصيلات

تحصيلات کلاسيک لازم نيست .

حقوق

مبالغ قابل توجهی که به دلار و نقدا پرداخت می شود وشامل کليه معافيت های مالياتی بوده وقسمتی ازآن از طرف نماينده استعمار( جمهوری اسلامی ) در ايران به خانواده پرداخت می شود وقسمتهای ديگردراروپا و آمريکا توسط نماينده استعمار، درکشور محل فعاليت هرماهه به حساب بانکی آنها واريزخواهد شد.

مزايا

1 - رژيم غذايی کامل که منجربه خوش اندامی ميشود ، زيرنظرو مراقبت کامل پزشکان متخصص .( بخاطرداشته باشيد که در مدت رژيم غذايی ، ما با استفاده از طرق مختلف جديد و علمی شما را زنده نگه ميداريم, چون زنده ی شما بيشترمورد احتياجاست تا مرده )

2 - گذراندن چند سال اول ، درزندانهای خوش آب و هوا دردامنه های البرز. محل ازطرف مستخدم انتخابی می باشد . ( اوين - کرج - خرم آباد و يا زندان مخصوص ارتفاعات تخت سليمان)

3 - ملاقات های مکررخانواده بصورت خصوصی و دوراز چشم ديگران .

4 - تامين مخارج خانواده ، درچند سال اول استخدام و استفاده از مزايای بيکاری از طرف شما در زندان و آموزش رايگان از طرف بهترين متخصصين اروپايی و آمريکايی برای فرستادن نهايی شما به محل ماموريت در کشورهای خارج .

5 - استفاده ازپاسپورت های مخصوص سياسی ورفاه کامل ( داشتن بهترين مسکن - انواع مشروبات - غذاهای خوب - مصاحبت ومعاشرت آزاد با جنس مخالف - هزينه های مسافرت و بسياری از مزايای ديگر)

تبصره - در صورتيکه لازم بدانيم شما در کشورهای خارجی مقيم شويد ، تمام مخارج وکلا و گرفتن گرين کارت - نهايتا شهروندی آن کشور واستفاده ازتمام مزايای آنها به عهده استعمار و نماينده آن جمهوری اسلامی ميباشد و ضمانت می شود .



مستخدمين خوش شانس ميبايست واجد شرايط زير باشند

1 - داشتن حداقل مدرک کلاسهای ابتدايی

2 - داشتن علاقه به فراگيری ، حرافی و مغلطه و قابليت آموختن فن بحران سازی و خيانت .

3 - حداقل سن 18 سال ميباشد . جوانان کمترازاين سن فعلا پذيرفته نمی شوند و درصورتيکه به وجود واجد شرايط زير سن احتياج کامل باشد ، ميبايست قبل از شروع ماموريت ،اجازه کتبی حداقل از همسايه خود را داشته باشند .

4 - داشتن باورهای بخصوص تعصبی ايده ولوژيکی دينی و سياسی . ( مذهب شيعه و اعتقاد به حکومت نماينده ی خدا در روی زمين )

5 - ازهمه مهمترقابليت درک مزايای خود فروشی و نهايتا قبول به وطن فروشی .

هم وطنان گرامی - اين موقعيت عالی و شايد بهترين شانس زندگی خود را از دست ندهيد . به اميد همياری امام زمان باشيد و سفره های مختلف بياندازيد و دخيل ببنديد تا استخدام شويد . بياد داشته باشيد که وطن دوستی بجزبدبختی و آوارگی و سخت کاری هيچ چيز ديگری ندارد . بالاخره منابع زيرزمينی و مالی کشورما تمام خواهد شد و مجبوريم برای کارگری به افغانستان و عراق وکشورهای عربی برويم .

پس چرا که به خدمت استعماردرنيآييم و از مزايای آن برخوردارنشويم ؟ بياد داشته باشيم که ديگرايراندوستان مقيم داخل و خارج از کشور، مجبور به کشيدن چه زحماتی بوده اند تا مخارج خانواده ی خود را تامين کنند ، فقط بخاطر اينکه سماجت دروطن دوستی و آزادی ايران داشته و دارند .

به ما بپيونديد و در استعمار جهان با ما شريک شويد تا راحت تر زندگی کنيد و بعد از مرگ هم به بهشت برويد . اين موقعيت بی نظير را از دست ندهيد .

برای تماس با ما ، لطفا به يکی از شعب استعمار درداخل و يا خارج از ايران مراجعه کنيد . استعمار جهانی - شعبه جمهوری اسلامی
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Wed Aug 02, 2006 4:18 pm    Post subject: Reply with quote

نامش را چه بگذاريم؟

نامرديهای قضا و قدر؛ بی غيرتیِ سرنوشت و يا خيانتِ کسانیکه با سخنانِ مغرضانه و دروغهای کوچک و بزرگ ، سعی دارند تا واقعيتها را به حقيقتی گم شده مبدل سازند؟
وامروز ايران ميسوزد؛ ايران در آتشِ فتنه های شومِ سياه بازان ميسوزد؛
ايران ميسوزد چون پدرِ بزرگِ خود، شاهنشاهِ فقيد را از دست داد.

هيچگاه فراموشم نميشود؛ مثلِ اينکه همه ديوانه شده بودند.
روزنامه ها نوشتند " شاه رفت"، روزهای بعدش نوشتند " امام آمد" ؛ روزهای بعدش نوشتند " شاه مُرد" و از آنجا داستانِ باور نکردنیِ جمهوریِ اسلامی آغاز ميشود.
جنگ، شکنجه، اعدامِ بيگناهان، اعتياد، فقر، فحشا، ترور ......... .

امام!!!!! آمد و گفت" من توی دهنِ دولت ميزنم" و 27 سال است که در دهانِ ملت ميزنند، چون دولت و ملت در دورانِ پهلوی يکی بودند و مشکل فقط شادی و رشدِ فکری ورفاهِ اجتماعی بود که زيرِ دلِ مردم را زد.

ميليونها کشته شدند؛ ميليونها معتاد شدند؛ تبعيد و فرارِ اجباریِ ميليونها بيگناهِ ديگر که در آرزوی ديدار دوباره با ميهن اشک ميريزند.

و ميپرسم آيا اگر خطای بروی کار آمدنِ جمهوریِ اسلامی اتفاق نمی افتاد، ملتِ ايران، ميليونهايش در غربت و ميليونهايش در اسارت و در چنگالِ اين رژيم، امروز اشک ميريختيم و آيا روزی می آيد که ملتِ ايران آزاد گردد و ما غربت نشينان نيز دوباره به ايران برگرديم .

عضوِ فعال جبهه نجات
بابک توکل
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu Aug 03, 2006 3:37 pm    Post subject: Reply with quote



بسيار برايم اتفاق افتاده که گهگاهی که در دفترِ جبهه نجات تنها ميمانم، به تصاويرِ دوابر مردِ ايران، محمدرضا شاه فقيد ورضا شاه بزرگ خيره ميشوم و زمان را از دست داده ومدتها غرق در تصاويرِ آن دو ابر مرد ميمانم.
دوابر مردی که شاهانه انديشيدن را به تکيه بر تختِ شاهی زدن ترجيح دادند و سنتِ ناپسندِ خود و ميهن فروشیِ قاجار را با حرمتِ ميهن پرستی جايگزين کردند و پايه گزارانِ ايرانی نوين شدند و همين را به مزاجِ استعمار خوش نيامد وآخوندهای مواجب بگيرِ انگليسی اجير و ايران را به روز سياه کشاندند.
امروز همه چيز برعکس شده؛ اراذل و اوباش و چاقوکشان حکومت ميکنند وتحصيلکردگان و دگرانديشان در گوشه زندانها شکنجه ميشوند و جان ميدهند؛ مساجد اسلحه خانه شده ودانشگاهها محلِ نماز و پايگاهِ بسيجيان ونورچشميها؛ اموالِ ملی به مصادره شيوخِ کريه و آقازاده هايشان در آمده؛ صلح منطقه وجهان به آشوب و تشنج تبديل شده و اينست آنزمان که کار از دستِ کاردان درآيد و بدستِ نادان بيفتد.

پس برای نجاتِ ايران از اين ذلالت، راهی نيست بجز نابودیِ جمهوری اسلامی.
مرگ بر جمهوری اسلامی

اين چه شوريست که در دُورِ قمر می بينم همه آفاق پر از فتنه وُشر می بينم
اسبِ تازی شده مجروح به زيرِ پالان طوقِ زرين، همه بر گردنِ خر می بينم
هيچ رحمی نه برادر به برادر دارد پسران را همه بدخواهِ پدر می بينم

عبدالرضا حيدری
جبهه نجات
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Fri Aug 25, 2006 3:42 pm    Post subject: Reply with quote



حدودِ سه دهه پيش بود که هم جهان و هم ملتِ ايران فريب خورده و ارتجاعِ مذهبی به خلافتِ ناخلفان به رهبریِ خمينی در ايران به مصدرِ قدرت رسيد و از همان آغاز مشتِ محکمی بر پيکرِ دموکراسی کوبيد.
در ايرانِ نوينِ دهه های اواخرِ قرنِ بيستم، مضحک ترين و جنايتکارترين شيوهء حاکميتِ ممکن، پا به عرصه هستی گذاشت.
اوفرزندِ ناخلفی بود بنامِ جمهوریِ اسلامی که از لواطِ ميانِ خائنينِ روشنفکر و استعمارِ جهانی بدنيا آمد؛ ناخلفی که در زايشش، هم ملتِ ايران وهم جهانيان گناهکارند، ولی گناهِ رشد و تنومند شدنش بيشتر متوجه جهانيان است که ريشه آنرا آبياری کردند، چون از همان آغاز، ملتِ ايران به حقيقتِ تلخی که دامانش را گرفته بود پی برد، ولی ديگر دير شده بود.
امروز بعد از گذشتِ تقريباً سه دهه پشيمانی، با چشمانی پر از اشک بياد می آوريم که چگونه پدرِ ايرانِ مترقی "محمدرضا شاه فقيد" پيام ميدادند:
نکنيد، ايران را به ايرانستان تبديل نکنيد؛ دروازه های تمدن را بروی خود مبنديد؛ مسير خود را بسوی تمدنِ بزرگ به عقب بازنگردانيد.
و امروز جهانيان به دو گونه از ما ايرانيان سخن ميگويند و هر آنگاه که در گفتگويی از مليتِ ما مطلع ميشوند، يا اشاره بدورانِ پر افتخارِ پهلويها ميکنند و از نيکی سخن ميگويند؛ و يا سخن از خمينی و خلافتِ ننگينش به ميان می آورند.
ما کدام ملت هستيم؟
ملتِ پر افتخار و با همهء جهان دوستِ دورانِ پهلوی و يا نگون بختانِ با جهان دشمنی که برچسبِ تروريسمِ اسلامی بر پيشانی داريم؟!!!!
ولی اين بدبختی، امروز فقط پنجه به جانِ ما ايرانيان نينداخته و چون هر کسیکه آتشی بر بيگناهان برافروزد، خود نيز در آن خواهد سوخت، امروز جهانيان نيز از دستِ فرزندِ ناخلفی که بدنيا آوردند، وحشت زده اند.
امروز امنيتِ جهان توسط تفاله های تکبير گوی اين حکومت که برای رسيدن به بهشتِ خيالی و يا برای دريافتِ پول و تأمين زندگیِ خانواده هايشان به خود بمبی می بندند وعده ای بيگناه را در کوچه و خيابانهای جهان ميکشند و خود نيز به دَرَک واصل ميشوند، امنيتِ همه انسانها را بخطر انداخته.
اين حکومت بر اساسِ فرمان اللهی بايد خون بريزد وکشتار کند تا الله واهيش را خشنود گرداند؛ در ايران برايش آسان است، ميگيرد، شکنجه ميکند و اعدام ميکند، چون حکومتِ الله واسلام در آنجا حکمفرماست، اما در برونمرز که چنين ابزاری را ندارد، ترور ميکند، بمب ميگذارد، با استشهاديونِ خود عمليلتِ انتحاری انجام ميدهد، چون الله واسلام برای ادامه عمرشان قربانی ميخواهند، چون شمشيرِ اسلام بايد هميشه خونين باشد تا الله خشنود گردد و اين شمشيری است که هر فرد در هر نقطه از اين جهان، اگر اندکی چشمانِ خود را ببندد، تيزیِ آنرا بر گردن حس ميکند.
همه ميدانند که اين شمشير بايد شکسته شود؛ ملتِ ايران برای شکستنِ اين شمشير قيام کرده اند و روزانه گردنِ بسياری از دلاورانِ راهِ آزادی، از دمِ تيغِ اين شمشير ميگذرد، ولی پس سکوتِ جهان برای چيست؟!!!!!!!
آيا به مشامِ جهانيان، بوی پول بر بوی خون غلبه کرده است؟
آيا دموکراسی و حقوقِ بشری را که دولتهای ديگر فريادِ آن سر ميدهند، همه اش دروغ است و در پشتِ پرده، ارتباطی دوستانه ميانِ آيت الله های اسلامیِ ايران و آيت الله های سياسیِ جهان وجود دارد؟
آيا الله و يا خدای مشترکی را می پرستند که نامش پول است؟

به هر حال روزی ملتِ ايران آزاد خواهد شد و حتماً بدليلِ بزرگواريش، همهء نامهربانيهای جهان را خواهد بخشيد، ولی آيا در آنروز عرقِ شرم جهانيان بر پيشانيشان خواهد خشکيد واحساسِ شرمندگی نخواهند کرد؟
گاهی ممکن است که اين تصور پديد آيد که جهان نيز، صبرش به لب آمده و به درکِ اينکه بهزيستی با شيطان ناممکن است رسيده است، ولی چگونه ميتوان اين تصور را پذيرفت زمانيکه شاهديم که به اصطلاح برای جنگِ با شيطان، به وصلت با فرزندانِ اومی پردازند؟

چرا گنجی ها، عباديها، سازگاراها، مدفون مدنيها و.... راحت تر پذيرفته جهانيان هستند وآيا اين توطئه ای ديگر است؟
در دورانِ طولانیِ مبارزه بر عليه سفليس مغزانِ جمهوری اسلامی، شاهدِ ارزشهای واقعیِ بسياری بوديم، ارزشهايی که ميهن، ملت وآزادیِ آن واستقرارِ دموکراسی را اولويتِ اصلیِ زندگی وفعاليتهای خويش قرار داده بودند، ولی همينکه دهان ميگشودند، توطئه های خلافتِ قريش در ايران با استفاده از عوامل ومزدورانِ صادره به برون مرزش و به ياری دولتهای جهانِ به اصطلاح آزاد که نمايش دموکراسی بازی ميکنند ولی در اصل سناريوی ديگری را دنبال ميکنند، يا کشته شده و يا به سکوت کشانده شده وخانه نشين ميشوند.

شايد کمی تند بنظر آيد، ولی هم الله و اسلام و هم دموکراسی وحقوقِ بشر، امروز معنای مشترکی دارند وآن پول است و چون امروز از نظرِ مالی ميان آزادگانِ ايرانی و بی وجدانانِ حکومتِ اسلامی، توازن برقرار نيست و ترازو بسودِ جمهوری اسلامی سنگينی ميکند، کاسه ليسانِ جهانِ غرب، چشم بر عدم رعايتِ حقوق بشر در ايران بسته اند تا لقمه ای چرب تر از سفرهء ايران به دهان آورند واين خودش يکی از عواملِ ناپديد شدن از صحنهء مبارزهء يکی پس از ديگریِ ارزشها و آزاد انديشانِ ايرانی است که جان وهستیِ خود را در راهِ هدفِ مقدسِ آزادی به ميدان آورده بودند و چون کوله بارِ مالیِ کوچکی داشتند، به گوشه ای انداخته شده و جهان آنانرا با فرزندانِ خمينی( گنجيها، سازگاراها ..... ) جايگزين نموده و بجای آزادیِ ايران، به تغييراتی ظاهری در ايران بدست نوه های ناخلفِ خمينی قناعت ميکند به اين اميد که در ادامه نيز از سفره ايران شکمهای سير نشدنیِ خود را بيشتر پر کنند.
شهادتِ ديگر آنست که هر روز شاهديم که مزدورانِ و وابستگانِ حکومتِ اسلامی که اهدافِ فاشيستی وفناتيسم خود را به جهان صادر ميکنند وهر روز در کشورهای ديگر هزينه های بسيار مصرف کرده و مساجد وبنيادهای اسلامی بپا ميکنند ودر پوششِ آن مقاصدِ شيطانیِ خود را به اجرا ميگذارند، بدليلِ پولی که در اختيار دارند، چندان فشاری نيز از سوی دولتهای ديگر هر چند که ملتهايشان در خطر خواهند بود، بر آنان وارد نميشود ، ولی هر روز فشارِ اين دولتها بر آزادانديشانِ ايرانی که برای تحققِ آرمانِ جهانیِ مبارزه با تروريسم واحقاقِ دموکراسی مبارزه ميکنند، سخت تر ميشود.
تعجب است که نوکران و مزدورانِ حکومتِ تروريستی وهميارانِ عربِ آن به چه راحتی اقامتِ کشورهای مختلف را ميگيرند و بلافاصله به صدورِ انقلابِ ننگينِ خود مشغول ميشوند، اما آزادانديشانِ ايرانی يا اخراج ميشوند و يا هر روز در اين دادگاه وآن دادگاه برای دريافتِ پناهندگی و يا ويزا سرگردانند و يا به اردوگاهها وزندان انداخته ميشوند و چشممان روشن که امروز خاتمی در آمريکا بسر ميبرد.
مثالِ ديگر اينکه در يک گردهمايی در برونمرز بر عليه طايفه قريشِ جنايتکار و حاکم بر ايران، عده ای ميهن پرست می آيند؛ در گردهمايیِ بعدی تعداد کمتر ميشود وهمينطور هر بار از تعداد کاسته ميشود، ولی نه چون تعدادِ مين پرستان ومخالفانِ جمهوریِ اسلامی روبه کاهش است، بلکه علاوه بر نزولِ تواناييهای مالی، تهديدها وفشارهای دولتهای خارجی که نميخواهند قراردادهای تجاری و روابطِ اقتصادیِ خود را از دست دهند از عواملِ مهمِ ديگر است.
مقصر کيست؟

جبهه نجات
عبدالرضا حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu Oct 05, 2006 4:31 pm    Post subject: Reply with quote


از کجا آمده ايم و به کجا ميرويم؟

شايد گهگاهی لازم باشد که به گذشته نيز بی انديشيم، تا وضعيتِ کنونیِ خود را بهتر دريابيم و در مسيرِ آينده، باهوشتر عمل کنيم.
البته منظور اين نيست که همگان بايد ظرافتها و عمقِ تاريخ را بدانند که البته اگر ميدانستند، بسيار پسنديده بود، ولی حداقل اگر عمقِ موج را نمی بينيم، به تلاطمِ سطحِ آن توجه کنيم.
مگر نه اينکه ما شاهانی همچون داريوشها، کوروشها، .... و پهلويها داريم؛
مگر نه اينکه ما پيام آوری همچون زرتشت داريم؛
مگر نه اينکه ما قهرمانانی حقيقی همچون بابکِ خرمدين، ......... و رضا شاهِ بزرگ داريم؛
مگر نه اينکه ما افسانه هايی از پهلوانها و داستانهايی پر محتوی همچون رستم، آرش کمانگير و ... داريم؛
مگر نه آنکه ما بزرگترين نگارنده ها و سروده سراهايی، همچون، حضرت فردوسی، حافظ، سعدی ، خيام، مولوی و ............. داريم؛
پس ما را چکار است به اسکندرها وچنگيزها؛ پس ما را چکار است به سنتها و دينِ اعراب و داستانهای محمد ؛ پس ما را چکار است که امروز پيروِ آنانيکه دشمنِ تمامِ داشته های پارسيان بوده وهستند، گشتيم؛

شايد آنچه ميگويم را تکراری دانسته و حوصلهء شما را بسر آرد، ولی تا آنزمان که اين سفليس مغزان حکومت ميکنند، نميتوان سکوت کرد و آنانکه سکوت ميکنند، يا از اينهمه جنايت چيزی نميدانند، پس کور و جاهلند و يا سکوت ميکنند با اينکه ميدانند، پس دشمن و خائنند.

ديگر تفسيرها و معانی برای توجيه کردنِ سکوت و يا بدتر از آن، برای حمايت از اين حکومتِ سياه (جمهوری اسلامی)، به عناوينِ متفاوتی، همچون عدلِ علی، همچون عدالتِ اسلامی و ....... ، ارزشش کمتر از بادِ مزاجی مُسهل است.
مگر ميشود پيامِ فردوسی، دانشِ خيام، عشق وسخاوتِ مولوی و عدالت وميهن پرستیِ پهلوی را در شيعهء صفوی جستجوکرد؟
من مطالعه و کاوشم ميکنم ومينويسم تا شما بخوانيد و بياموزيد، شما مطالعه و کاوش ميکنيد و مينويسيد تا ما بخوانيم و بياموزيم، چون اين هر دو، از طريقه های آگاهيست، ولی آنها ميکشند تا نياموزند و چيزی را نيز برای از آنها آموختن ندارند و به اين دليل است که ما قلم ميزنيم ولی آنها بخود بمب می بندند، چون ما خونِ قلم را والاتر از خونِ شهادتِ حسينی ميدانيم؛ يک فکر و يا يک شمعِ روشن را بهتر از هزاران جمجمهء خالی از تعقل و هزاران شمعِ خاموش ميدانيم؛ سلامتِ يک آزادهء مبارز را خروشنده تر از شهادتِ او ميدانيم و يک قهرمانِ زنده را با ارزش تر از صدها قهرمانِ در قبر خفته.
و اينست که هنوز می انديشيم و تا امروز اسلحه برنداشته ايم تا مبادا در دامِ حکمِ شرعِ اين سياهپوشانی که چشم را در مقابلِ چشم جواب ميدهند نيفتيم، با اينکه نميدانيم که ما چشمِ چه کس در آورده ايم و جانِ چه کس گرفته ايم که اينچنين اين پيروانِ قانونِ وحش و جنگلِ اسلامی، بجانِ ما افتاده اند و منظور از " ما" همه مردمانِ دگر انديشِ جهان است.

جبهه نجات
عبدالرضا حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
blank



Joined: 26 Feb 2004
Posts: 1672

PostPosted: Thu Oct 12, 2006 3:43 pm    Post subject: Reply with quote

"Save People" <savepeople@humanitary.ro> Add to Address Book Add Mobile Alert
Yahoo! DomainKeys has confirmed that this message was sent by humanitary.ro. Learn more
To: "JEBHEIE NEJAT" <savepeople@humanitary.ro>
Subject: J.N.
Date: Thu, 12 Oct 2006 22:13:48 +0300



دانشمند نماهای دروغگو، بلنگوها را قبضه کرده اند و در عينِ نادانی، بادی در غَبغَب انداخته و فخر ميفروشند و آنچنان از همه چيز سخن ميگويند، که گويی عقلِ کل بوده و دانای مطلق ميباشند.
اينگونه نمونه ها در تاريخ بسيارند، ازيتيمِ قبيلهء قريش، حاکمِ اعرابِ جاهليت ( محمد) گرفته، تا آنانی که همچون مشيری، هم از افتخاراتِ فرهنگی( شاعران ونويسندگانِ ايرانی) وهم از ميهن پرستانی چون رضا شاهِ بزرگ ايراد ميگيرند و يکی را همجنس باز و يا علاقمند و روابطِ جنسی با کودکان و ديگری را بيسواد ونوکرِ انگليس معرفی ميکنند.
گفتگويی با هم ميهنی داشتم و تأسف و انتقادهای خود را دربارهء مهمل گوييهای مشيری مطرح ميکردم و ايشان در پاسخ گفتند: چرا خود را ناراحت ميکنی ، آيا بهتر نيست که ديگر به برنامهء اين آقای مشيری نگاه نکنی؟

خير ، بايد نگاه کرد و دريافت که حماقت، مرز نميشناسد و متأسفم که امکانی نيست تا مستقيماً پاسخِ اين بياناتِ مغرضانه و دروغينِ اين جنابِ بلندگو به دست را دهم.
به هر حال و چون در نوشتاری کوتاه، پاسخگويی به ساعتها دروغگويیِ تلويزيونی از سوی اين آقای مشيری، نميگنجد، و چون نميتوانم سکوت کنم، خود را موظف به اشاره ای حداقل و کوتاه به اينچنين انديشه های غيرِ ايرانی وخائنانه ميدانم:

دشمن، فقط از بيرون و بطورِ عيان، به آرمانها حمله نميکند و گاهی اوقات، چه بخواهيم وچه نخواهيم، از درون نيز ممکن است که يک روده، انگل بيندازد.
همانطور که چند تا تروريست در عراق، فلسطين، لبنان و يا حکومتِ ايران، در مقابلِ جهانِ آزاد، مثلِ چند شپش بر روی يک بدن ميمانند، گهگاهی اين شپشها، مزاحمتِ شيرِ ژيان را نيز موجب ميشوند، ولی خورشيدِ روی يال وکوپالِ شيرِ ايران، که نه تنها نشانهء دانش و عشق و حرارت و گرما برای ميهن پرستان است، بلکه آتشی نيز خواهد بود که اين انگلها را خواهد سوزاند.
آنچه اين شخص انجام ميدهد، نه معناست ونه تفسير، بلکه تحريف و مغلطه، من هم پاسخِ ايشان را با قطعه شعری که عجولانه آنرا نوشتم، ميدهم و به اين جهت اگر اشتباهی در نوای آنست، پوزش ميطلبم:

مغلطه کاران، چوفرياد سر دهند از دهان تا مخرجِ خود، جر دهند
هرچه ميخواهند، بگويند، زر زنند بر دگر انديشوران، هِی نِق زنند( مغلطه تهمت زنند)
چون سگِ هاری، به اين وُ آن پرند گلهء گوسفندِ عام را، يکشبه چوپان شوند
يا که خود را در عبای حکمت وُ عرفان برند يا که بر تن، يک کت وُ گردن کراوات ميزنند
در نهايت ، از حماری نيز، نادان ترند علمِ خود را از زباله دانِ تاريخ ميخرند
روزی از دين وُ خدا حرف ميزنند وآن دگر روز، عالمِ مطلق شوند

اينچنين بزغاله ها، گله را گَر ميکنند و دور از شرافت است که برای نجاتِ گله، بزغاله را کُشت، بلکه بايد ما آدمها، ديگر گَلهء گوسفند نباشيم تا گَر شويم و راهِ آن عميق انديشيدن است.

جبهه نجات
عبدالرضا حيدری
Back to top
View user's profile Send private message
Display posts from previous:   
Post new topic   Reply to topic    [FREE IRAN Project] In The Spirit Of Cyrus The Great Forum Index -> General Discussion & Announcements All times are GMT - 4 Hours
Goto page 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10  Next
Page 1 of 10

 
Jump to:  
You cannot post new topics in this forum
You cannot reply to topics in this forum
You cannot edit your posts in this forum
You cannot delete your posts in this forum
You cannot vote in polls in this forum


Powered by phpBB © 2001, 2005 phpBB Group